CONSIDERATIONS TO KNOW ABOUT داستان های واقعی

Considerations To Know About داستان های واقعی

Considerations To Know About داستان های واقعی

Blog Article

اما اینکه آیا این گزارش‌ها صرفاً داستان‌های ترسناک ارواح هستند یا خیر، معلوم نیست.

طبق گزارش‌ها، داستان‌های واقعی ارواح در این محل شامل تمام موارد کلاسیک‌ هستند: صدای قدم‌ها، وسایلی که به تنهایی در اطراف حرکت می‌کنند و بسته شدن خودسرانه پنجره‌ها.

در سال ۱۹۹۲، زمانی که مالک مزرعه میرتلز در لوئیزیانا از این ملک (به‌عنوان بخشی از الزامات شرکت بیمه) عکس گرفت، اتفاق قابل توجهی رخ داد.
داستان
گردنش بریده شده بود، چشماش بیرون زده بودن و چاقویی توی سینش خورده بود.

تمام داستان در یک قطار که از سوریه به ترکیه می‌رود، اتفاق می‌افتد. 

بعد از چند جلسه مشاوره با این خانم متوجه شدم که او به دليل وابستگی به پدر و کمرنگ شدن حضور عاطفی او در زندگی‌اش به طور ناخودآگاه به دنبال مردی است که بتواند همچون یک پدر به او تکیه کند. او همسرش را در جایگاه پدر قرار می‌داد و همین عامل باعث شده ‌بود که بعد از مدتی با خود دچار تضادهایی شود و نتواند رابطه‌ گرمي را با همسرش برقرار کند و حتی در رابطه زناشویی هم چار مشکل شده بود.

او گفت: «فکر می‌کردم از حال می‌روم. مادرم با صدایی که مال خودش نبود و به زبانی که مربوط به این دنیا نبود شروع به صحبت کرد. صندلی او معلق شد و او را در اتاق پرتاب کردند.

یکی از دوستانِ کاناداییم، یه قانونِ جالب واسه خودش داشت!

این داستان واقعی ارواح می‌گوید که ظاهراً او سعی می‌کرد با ارواح خوب تماس بگیرد تا با آن‌ها در مورد بهترین روش دلجویی از ارواحی که او را تعقیب می‌کردند، مشورت کند.

به طور طبیعی، شک‌ و تردید در مورد این داستان‌های به‌ظاهر واقعی ارواح فراوان بود. با توجه به اینکه یکی از معروف‌ترین قتل‌عام‌ها در این خانه داستان واقعی ارواح رخ داده و خانواده لوتز بدهی‌های سنگین داشتند، فقط منطقی است که آن‌ها برای جلب مجدد توجهات به قلمروشان (شاید حتی یک معامله کتاب یا فیلم)، یک حیله مفصل ساخته باشند.

در ابتدا پلیس هیچ سرنخی از فرد ضارب یا دلایلی برای به قتل رساندن این خانواده در دست ندارد و کاپوتی با خلاقیت بی‌نظیر خود قطعات را کنار هم قرار می‌دهد، مصاحبه می‌کند، به زوایای گوناگون این جنایت سرک می‌کشد و در نهایت داستانی را پیش روی مخاطبان قرار می‌دهد که چیزی کم از یک تحقیق تمام‌عیار جنایی و پلیسی ندارد.

پیرمرد در حالی‌کـه بـه زحمت، با دست لرزانش دکمه پیراهنش را می‌بست، با صدایی نحیف ولی همراه با غرور خاصی جواب داد: هیچ‌وقت بـه این خوبی نبودم.

هی “موشه” نگاه کن ببین کی آمده بـه برادران “گلدشتین” بازاریابی یاد میده؟

در نهایت، این پروژه ۳۸ سال طول می‌کشید تا کامل شود. این خانه ۱۶۰ اتاقه، دارای ۲۰۰۰ در، ۱۰۰۰۰ پنجره، ۴۷ راه‌پله، ۴۷ شومینه، ۱۳ حمام و شش آشپزخانه بود.

Report this page